جدول جو
جدول جو

معنی حسرتی هندی - جستجوی لغت در جدول جو

حسرتی هندی
(حَ رَ یِ هَِ)
نواب مصطفی خان بن نواب مرتضی خان فرخ آبادی یکی از امرای هندوستان. وی اصلاً از مردم همدان ایران است پس از انقراض سلطنت دهلی پدر او مرتضی خان دست خیانت بجانب انگلیسیان دراز کرد و بر مخالفت بعض راجگان هند به انگلیسیها کمک کرد و غاصبین به رعایت این خیانت پسر او مصطفی خان را به نوابی جهانگیرآباد برگزیدند و سپس که ادارۀ جهانگیرآباد را خود بدست گرفتند، پاره ای تخصیصات بدو دادند. مصطفی خان شعر نیز به فارسی میگفته است، و صاحب دیوان فارسی است. وی در شعر فارسی ’حسرتی’ تخلص میکرد و در شعر اردو ’شیفته’ تخلص داشت. و نیز تذکره ای از شعرای اردوزبان هند بنام ’گلشن بهاری’ تصنیف کرده است. و بیت ذیل از اوست:
تهدید بر ریا کرد، دی شیخ شهر ما را
امروز ساغر می خوردیم آشکارا.
وی مرید عبدالغنی مجددی نقشبندی بود و در 1286 هجری قمری درگذشت. شعر او در تذکرۀ صبح گلشن (ص 121) آمده است. (ذریعه ج 9 ص 239) (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ رَ تِ هَِ)
از شاعران فارسی زبان هند و نامش محمدجعفر بن ابی الحسین است. وی استاد جرأت هندی و شاگرد ’فاخر مکین’ است. شعر او درتذکرۀ روز روشن ص 171 آمده است. (ذریعه ج 9 ص 238)
از شعرای فارسی زبان هند و نامش محمدسعید عظیم آبادی. شعر او در تذکرۀ روز روشن آمده است. (ذریعه ج 9 ص 238)
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ هَِ)
از شعرای فارسی زبان هند. شعرش را سرخوش در کلمات الشعرا ص 31 یاد کرده، گوید: دیوان شعر بزرگ دارد. (ذریعه ج 9 ص 256)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ هََ)
محمد... اودی. از دوستان شیخ علی حزین بود و در بنارس هند در 1205 هجری قمری درگذشت و دیوانش شش هزار بیت دارد. (صبح گلشن 136) (ذریعه ج 9 ص 255)
لغت نامه دهخدا
(حُ یِ هَِ)
شیخ حسام الدین پدر سراج الدین آرزو شاعر هند است. او راست: نظم داستان ’قصۀ کامروب’. (ذریعه ج 9 ص 237). و این بیت از اوست:
به آیینی عجب برده است مطرب زادۀ هوشم
که از حیرت سراپا همچو نی گه چشم و گه گوشم.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا